حديث شيعه
حديث در اصطلاح محدثان و متکلمان عبارت است از قول يا فعل و يا تقريري که از ناحيهي معصوم (عليهمالسلام) نسبت به حکم يا موضوعي شرعي صادر ميگردد، که در اين مفهوم حديث و سنت تقريباً مترادف هستند،
نويسندگان: محمدعلي مهدويراد، احمد عابدي، علي رفيعي
حديث در اصطلاح محدثان و متکلمان عبارت است از قول يا فعل و يا تقريري که از ناحيهي معصوم (عليهمالسلام) نسبت به حکم يا موضوعي شرعي صادر ميگردد، که در اين مفهوم حديث و سنت تقريباً مترادف هستند، زيرا سنت هم در اصطلاح محدثان و متکلمان عبارت از رويهايست که مستند به اصول شريعت باشد، در مقابل بدعت که مخالف با اصول شريعت است (النهايه، ابن اثير، مادهي بدع، الوجيزة، شيخ بهائي، 2؛ مقباس الهداية، مامقاني، 57/1).
حجيّت حديث و سنّت: حديث و سنت در حقيقت بيان و تفسير قرآن به شمار ميروند و دلايل بسياري از قرآن و سنت و اجماع و عقل در حجيت آنها وجود دارد، در اينجا فقط به آيات و رواياتي اشاره ميکنيم که دلالت بر حجيّت حديث و سنت دارند. در آيات 31 آل عمران؛ 59 و 136 نساء؛ 158 اعراف و 64 نحل، مسلمانان به صراحت به ايمان و تسليم و اطاعت و پيروي مطلق از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) دعوت شدهاند و اينکه بيان و تفسير آيات الهي به عهدهي آن حضرت است. و پر واضح است که اگر سخنان، اعمال و تقريرات پيامبر اسلام سنديت و حجيت نداشته باشد، نبايد خداوند او را مأمور بيان و تفسير قرآن نمايد و اطاعت از وي را واجب سازد. دربارهي حجيّت سخنان و افعال و تقريرات ديگر معصومين (عليهمالسلام) نيز آيات و روايات بسياري وجود دارد که به چند مورد اشاره ميکنيم. آيهي تطهير در سورهي احزاب 33 و آيه ذکر در سورهي نحل 43 به تصريح بيشتر مفسران بر حجيت سخن و فعل و تقرير اهل بيت (عليهمالسلام) دلالت دارند، و خداوند به صراحت آنها را اهل ذکر خوانده که ميتوانند قرآن را تفسير و تبيين کنند (الميزان، 385/1). حديث ثقلين که در بيشتر کتب فريقين آمده و به گفتهي ابن حجر منظور اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند (الصواعق المحرقه، 89) بر حجيت اجماع اهل بيت و امامان (عليهمالسلام) دلالت دارد.
کتابت در اسلام: مهمترين وسيلهي ضبط افکار و دانشها و نقل معارف و اخبار کتابت است. در اسلام اين وسيله از عوامل مهم حفظ حديث شمرده شده است و در قرآن به اين طريق عملي نقل فرهنگ و معارف در آيات بسياري اشاره شده است چنانکه 319 بار مادهي کتب و مشتقات آن تکرار شده است. از جمله در آيهي 282 بقره مسلمانان تشويق و مأمور به کتابت شدهاند. و در آيهي 1 سورهي قلم، خداوند به قلم و مرکب و نوشتار سوگند ياد کرده که اهميت آن را در اسلام نشان ميدهد و در آيهي 4 علق کتابت را نعمت بزرگي شمرده است. در روايات نيز موارد بسياري وجود دارد که مسلمانان مأمور به نوشتن شدهاند، از جمله روايتي که در آن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به عبدالله بن عمرو دستور ميدهد که علم را مقيّد به کتابت سازد (تقييدالعلم، خطيب بغدادي، 69، 74). موضوع کتابت تا آنجا اهميت داشته که فديهي اسيران در اسلام، ياددادن کتابت و خواندن به جوانان انصار و مسلمانان ذکر شده است (طبقات، ابن سعد، 22/2).
تدوين حديث در اسلام: بدون شک تدوين حديث در بسط معرفت و گسترش علوم اسلامي نقش بزرگي داشته است (منهج النقد في علوم الحديث، 39-40). کتابت حديث از زمان خود پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آغاز گرديد و آن حضرت به حضرت علي (عليهالسلام) امر کرد که آنچه را املاء ميکنم بنويس (الامامة و التبصرة من الحيرة، صدوق، 182). تأکيد و اصرار پيامبر اسلام بر نوشتن چنان بوده است که حتي در لحظات آخر عمر نيز از آن غافل نبود و فرمود: دوات و قلمي بياوريد تا براي شما کتابي بنويسم که بعد از من گمراه نشويد (صحيح بخاري، 7/4) و اين در حقيقت اذني عام براي کتابت حديث بوده است. از نمونههايي که ذکر شد به روشني بر ميآيد که تدوين حديث در همان زمان حيات پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رواج داشته است.
منع تدوين حديث: چنانکه از برخي روايات استفاده ميشود، زمزمهي منع کتابت احاديث نيز در زمان خود پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پديدار گرديد و بعضي از صحابه ديگران را از کتابت حديث منع ميکردند، چنانکه قريش عبدالله بن عمرو را از نوشتن سخنان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) منع ميکردند. بارزترين نمونهي منع سخنان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هنگام رحلت آن حضرت از جانب عمر بن الخطاب انجام گرفته که از آوردن قلم و دوات براي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) جلوگيري کرد (مسند احمد بن حنبل، 162/2؛ مستدرک حاکم، 105/1). پس از رحلت آن حضرت نخستين کسي که از کتابت حديث و نقل آن نهي کرد ابوبکر بود، وي حدود 500 حديث را که از رسول الله شنيده بود در آتش افکند و به ديگران هم دستور داد چنين کنند (کنزالعمال، 174/1). اما عليرغم اين ممنوعيت، تدوين و کتابت حديث ادامه يافت و حتي در زمان عمر بن الخطاب، با همهي اصراري که وي بر احراق کتب حديث داشت و کساني چون ابن مسعود، ابودرداء و ابومسعود انصاري را که راويان حديث بودند به دليل نقل حديث زنداني کرد (تذکرة الحفاظ، 7/1) راويان و محدثان و صحابهي بزرگوار پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از پاي ننشستند و به نقل و کتابت حديث پرداختند، زيرا منع تدوين حديث از جانب ابوبکر و عمر و برخي از صحابه را اجتهاد در مقابل نصّ صريح پيامبر به شمار ميآوردند. و رواياتي را که مورد استناد ابوبکر و عمر بود مبني بر ممنوعيت کتابت حديث، ضعيف و مردود ميدانستند. زيرا اين روايات از اسرائيليات کعب الاحبار يهودي و تميم دارمي و ابوهريره است و گويا عمر از آنچه در کتاب تلمود راجع به عدم کتابت بوده خبر داشته (تقييد العلم، 52) و تحت تأثير آن قرار داشته است. آنان دلايل بسياري براي منع تدوين حديث ذکر کردهاند که از طرف ديگر صحابه و علماي بزرگ اسلام رد شده است. و شايد بتوان ادعا کرد که بزرگترين دليلي که ابوبکر و عمر و ديگران را وادار نمود که نقل و کتابت احاديث پيامبر را ممنوع سازند اين بوده است که از انتشار روايات و اخباري که راجع به فضائل علي (عليهالسلام) و ديگر معصومين (عليهمالسلام) بوده است جلوگيري نمايند و اتفاقاً اصرار خلفا و حکام بر عدم روايت و نقل شفاهي احاديث نيز اين ادعا را ثابت و تأييد ميکند. زيرا آنان کساني را که اينگونه روايات را حتي شفاهاً هم اگر نقل ميکردند مورد سختترين عقوبتها و شکنجهها قرار ميدادند، در حاليکه جعل و نقل احاديث کذب در مدح و ستايش خلفا و حکام جور از زبان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نه تنها ممنوع نبود بلکه روزبهروز رشد و گسترش هم مييافت (تدوين السنة الشريفه، محفوظ، مقدمه).
آثار منع تدوين حديث: ممنوعيت تدوين حديث و کتابت آن داراي نتايج بسيار شومي براي جامعهي اسلامي بوده که فهرستوار عبارتند از: فقدان بسياري از احاديث صحيح که مستقيماً از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيده و ثبت شده بود؛ گسترش احاديث جعلي بويژه در عهد معاوية (شرح نهجالبلاغهي ابن ابيالحديد، 44/11-46) که از انتشار فضايل علي و اهل بيت (عليهمالسلام) جلوگيري شد و فضائل جعلي دربارهي معاويه و عمرو بن العاص ساخته شد (الاختلاف في الفظ، ابن قتيبه، 68)؛ انتشار اسرائيليات؛ تحريف دين و ظهور فرهنگ معارض با اسلام و قرآن؛ اختلاف آراء مسلمانان در امر فتوي و ديگر امور مسلمين؛ پيدايش مذهب رأي و انتشار قياس؛ عزل و دور داشتن آل رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) از حقوق الهي آنها و از ميان بردن فضائل و احاديث دربارهي آنان (وقعة صفين، 354؛ شرح نهجالبلاغهي ابن ابيالحديد، 44/11).
تدوين حديث در تشيع: پيش از اين اشاره کرديم که کتابت و تدوين حديث در حيات رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) آغاز گرديد. و گفتيم که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خود حضرت علي (عليهالسلام) را مأمور کرد، تا آنچه را که ميگويد و املاء ميکند بنويسد. از املاءات او بود که علي (عليهالسلام) صحيفة النبي را نوشت، و در مصادر اهل سنت به عنوان صحيفة علي ذکر شد (السنة قبل التدوين محمد عجاج خطيب، 317-345) و منابع شيعي از آن به عنوان کتاب علي (عليهالسلام) ياد نمودهاند و امام حسن (عليهالسلام) دربارهي آن فرموده که اين کتاب به املاء پيامبر و به خط علي نزد ما محفوظ است (ارشاد مفيد، 274). بنابراين علي (عليهالسلام) در تدوين حديث پيشقدم بود و او بود که آثار و احاديث رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) را ثبت مينمود. شيعيان و پيروان و ياران آن حضرت نيز از او پيروي کردند و به تدوين حديث و ديگر علوم همت گماشتند، چنانکه بسياري از مؤمنان و محققان و علماي اسلامي را عقيده بر اين است که شيعه را در تدوين بيشتر علوم اسلامي حق تقدم است، زيرا در قرن اول هجري غير از علي (عليهالسلام) و صاحبان علم از شيعيان او کسي را يارا و شهامت آن نبود که در مقابل ممنوعيت دستگاه خلافت که هرگونه نقل و ضبط احاديث را ممنوع کرده بودند، ايستادگي کند و به تدوين حديث بپردازد (المراجعات، 41). و به اين ترتيب شيعيان نخستين کساني هستند که به جمع و ثبت آثار، احاديث و اخبار پرداختند (تأسيس الشيعه، 280). و اما سير تدوين حديث در شيعه به اين شرح است: الف) مرحلهي اول تدوين حديث در تشيع از زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آغاز گرديد. در اين مرحله نخستين کسي که به اين کار دست زد امام علي (عليهالسلام) بود که به تدوين و کتابت احاديث و تفسير و تأويل قرآن پرداخت. او خود فرموده است: هيچ آيهاي بر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل نميشد مگر اينکه بر من قرائت و املاء ميکرد و من به خط خود آن را مينوشتم و هم چنين علم تأويل و تفسير، ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه آن آيات را به من ميآموخت (مناقب، ابن شهر آشوب، 41/2؛ احتجاج طبرسي، 228/1، 383). آن حضرت آثار بسياري در تفسير، حديث و فقه تدوين کرد که از آن جمله است: تفسير القرآن، که نخستين کتاب تدوين شده در اسلام است و گويا همان صحيفة علي (عليهالسلام) است که در علوم قرآني نوشته شده و علوم قرآن را به 60 نوع تقسيم کرده است (مناقب، همانجا، احتجاج، همانجا، المراجعات، 411)؛ کتاب السنن و القضايا و الاحکام مشتمل بر ابواب مختلف فقه مانند طهارت، صلاة، صوم، حج، زکات، قضاء، حدود، ديات، معاملات و جز اينها. بيشتر رواة و محدثان و فقها از اين کتاب نام بردهاند و گاهي آن را به اسم ابواب آن هم معرفي کردهاند (الذريعة، 159/2-161)؛ الجامعه، صحيفهاي بزرگ به طول 70 ذرع، که برخي معتقدند اين کتاب همان صحيفة علي است (بصائر الدرجات، 145-146)؛ خطب و رسائل و حکمتها که بعدها به عنوان نهجالبلاغه تدوين گرديد. آن حضرت نه تنها خود به کتابت و تدوين احاديث ميپرداخت بلکه شديداً ديگران را نيز تشويق و ترغيب به اين کار مينمود (تقييد العلم، 89-90) و حتي چگونگي نوشتن و زيبانويسي را نيز براي شاگردان و کاتبانش تبيين مينمود (نهجالبلاغه، صبحي صالح، قسم الحکم، حکمت 315، 530). شاگردان و اصحاب و خواص آن حضرت مانند: ابورافع مولي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و فرزندان او عبيدالله و علي نيز از پيشقدمان تدوين حديث بودهاند (تأسيس الشيعه، 280)؛ ابورافع کتاب السنن و الاحکام و القضايا را که از امام علي (عليهالسلام) استماع کرده بود کتابت کرد (رجال، نجاشي، 61/1-64) و عبيدالله کتابي دربارهي کساني که در جنگ جمل و صفين و نهروان در رکاب علي (عليهالسلام) بودند به رشتهي تحرير درآورد، و برخي او را نخستين رجال نويس شيعه به شمار آوردهاند و کتاب وي مورد استفادهي شيخ طوسي، ابن عساکر و ابن اثير و ابن حجر عسقلاني بوده است (معالم العلماء، 2؛ تأسيس الشيعه، 232)؛ سلمان فارسي از اصحاب پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و از خواص ياران علي (عليهالسلام) که او را دومين نفر پس از علي (عليهالسلام) دانستهاند که در اسلام کتاب تصنيف کرده است (التوحيد، صدوق، 182، 286، 316؛ معالم العلماء، 2)؛ ابوذر غفاري از صحابه و از ياران علي (عليهالسلام)، سومين نفر در اسلام است که به عقيدهي بسياري کتاب تدوين کرده و خطبهاي در شرح امور و حوادث بعد از رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) پرداخته است و از ارکان اربعهي شيعه است (الفهرست، طوسي، 45)؛ عبدالله بن عباس، مفسر و محدث بزرگ و از مخلصان علي (عليهالسلام) که در صحيفهاي قضاوتهاي علي (عليهالسلام) را تدوين نمود و در هنگام مرگ باندازهي بار شتري کتاب از خويش باقي گذاشت (طبقات ابن سعد، 216/5؛ تقييد العلم، 136). ابن نديم و نجاشي به آثار ابن عباس در حديث و تفسير و جز اينها مفصلاً اشاره کردهاند. با اينکه معاوية بن ابيسفيان، ابن عباس را از نقل و تدوين حديث منع کرده بود، وي هيچ وقت از اين کار دست نکشيد (کتاب سليم بن قيس، 165)؛ جابربن عبدالله انصاري؛ اصبغ بن نباته؛ سليم بن قيس عامري هلالي؛ ميثم تمار، زيد بن وهب جهني کوفي؛ حارث بن عبدالله اعور همداني؛ حجر بن عدي کندي و شماري ديگر از ياران، شاگردان و خواص اصحاب علي (عليهالسلام) کتابهايي تصنيف کردند و به تدوين علوم و احاديث پرداختند. امام حسن و امام حسين و امام سجاد (عليهمالسلام) به دليل درگيريهايي که با دستگاه خلافت معاويه و يزيد و خلفاي اموي داشتند فرصتي به دست نياوردند تا مانند امام علي (عليهالسلام) به نقل احاديث و تربيت شاگردان و تدوين حديث بپردازند، زيرا دستگاه خلافت به آنها امکان بهرهوري از موقعيتهاي اجتماعي را نميداد و مردم را از اطراف آنها پراکنده ميساخت و اين سه امام را به شدت منزوي ساخت، با اينحال آنان از ترغيب مردم به کتابت حديث و نقل آن دست نکشيدند و امام حسين (عليهالسلام) در خطبهاي که در مکه براي مسلمانان ايراد کرد آنها را به کتابت احاديث تشويق و تکليف نمود (کنزالعمال، 22/5؛ کتاب سليم بن قيس، 168). امام سجاد (عليهالسلام) با اينکه پس از واقعهي کربلا، جامعهي اسلامي را گرفتار ترس و يأس ميديد و کسي را نمييافت که تربيت کند و دانش خويش را به او بسپارد ولي از پاي ننشست و با دعا و نيايش مطالب عميق و مضامين ارزنده و گرانقدري را به جامعهي اسلامي و بويژه شعيان منتقل ساخت. آن حضرت با دعاها و نيايشهاي خويش، صحيفهي سجاديه، رسالة الحقوق، مناسک حج و الجامع في الفقه را به وجود آورد. اين آثار توسط امام محمدباقر (عليهالسلام) و زيد شهيد و ابوحمزهي ثمالي روايت شدهاند (رجال، نجاشي، 116؛ تأسيس الشعه، 30؛ الذريعة، 18/15-19؛ حياة الامام زينالعابدين (عليهالسلام)، 255/2). برخي از فرزندان آن حضرت مانند امام باقر (عليهالسلام) و زيد شهيد و شماري از خواص اصحاب آن حضرت مانند ثابت بن دينار معروف به ابوحمزهي ثمالي، سعيد بن جبير، سعد اسکافي، سعد خفاف و مالک بن عطيهي احمسي کتابهايي در تفسير و حديث تدوين کردهاند (الفهرست، ابن نديم، 36؛ الفهرست، طوسي، 71، 241؛ رجال، نجاشي، 157، 422). ب) مرحلهي دوم: تدوين حديث در تشيع از عصر امام باقر (عليهالسلام) شروع و در زمان امام صادق (عليهالسلام) به اوج شکوفايي خويش ميرسد و در زمان امامان بعدي به تدريج از آهنگ آن کاسته ميشود. زمان امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام) مصادف گرديد با جدال بنياميه و بنيعباس بر سر مسألهي خلافت و حکومت. و همين امر موجب گرديد که اين دو امام توانستند از اين موقعيت استفاده کنند و جلسات بحث و درس و مناظره تشکيل دهند و شاگردان بسياري در علوم و فنون مختلف تربيت نمايند و به نشر معارف قرآن و نقل احاديث و اشاعهي فرهنگ اسلامي بپردازند. امام باقر (عليهالسلام) ضمن اينکه خود به کتابت و تدوين کتابهايي چون: تفسير القرآن، رسالههايي در احاديث پرداخت، شاگردان وي مانند: خالد بن ابيکريم، زرارة بن اعين، سعد اسکافي، سلام بن ابي عمرة، مسعدة بن صدقه، نصر بن مزاحم، عمر بن ابي المقدام و جز اينان تقريرات آن حضرت را مينوشتند و رسائل مختلفي در علوم مختلف تفسير، حديث، کلام تصنيف ميکردند (الفهرست، طوسي، 36؛ رجال، نجاشي، 151 به بعد؛ الذريعة، 251/4، 302، 309). اما دوران امام صادق (عليهالسلام) که ميتوان آن را عصر باروري فکر شيعي و رشد اسلام محمدي اصيل و شکوفايي فرهنگ و تمدن اسلامي به شمار آورد، فرصتي عظيم به دست شيعه افتاد تا به صورتي منظم و دقيق و حساب شده به تدوين علوم پايهي اسلامي بپردازند. منزل امام صادق به مثابهي دانشگاهي بزرگ بود که علما و دانشمندان و تشنهگان علوم و طالبان حديث و تفسير و حکمت و کلام را به سوي خود جذب ميکرد و از گروهها و طبقات مختلف در محفل درس آن حضرت شرکت مينمودند. برخي از شخصيتهايي که بعدها خود هر کدام رهبري فرقهاي و مذهبي را در جهان اسلام به عهده گرفتند نيز در جلسات و حلقههاي درس آن حضرت حاضر ميشدند مانند: يحيي بن سعيد انصاري، ابن جريج، مالک بن انس، سفيان ثوري، ابن عُيينَه، ابوحنيفه و ايوب سجستاني و جز اينان، هر يک از اين افراد کتابها و رسائل بسياري تأليف و تصنيف کردند. ابن ابيالحديد معتقد است که علوم و معارف مذاهب اربعهي اهل سنت و بزرگانشان منتهي به امام صادق (عليهالسلام) ميگردد (شرح نهجالبلاغه، 18/1). عصر امام صادق (عليهالسلام) هنگامهي ظهور حرکتهاي علمي، نشاط فرهنگي، و بالندگي علوم و فنون مختلف بود. تعداد 4000 نفر از طالبان و جويندگان علم در جلسات درس آن حضرت شرکت ميکردند. از اين رو امام صادق (عليهالسلام) رهبر فکري اين حرکت علمي، فرهنگي و ديني بود و او را معلم اول در اين دوره ميخوانند (دليل القضاء الشرعي، 85/3). آن حضرت آثار بسياري در علوم و فنون مختلف اسلامي تدوين و تصنيف کرده است از جمله: الاهليلجه في التوحيد، التوحيد في بيان صنع الله و التوحيد الالهي، رسالة الامام الي اصحابه، رسالة في الغنائم، الجعفريات، نثرالدرر، وصية النبي (صلي الله عليه و آله و سلم)، الحج، مناسک الحج و رسائلي که براي جابر بن حيان املاء کرد و شمار آن به 500 رساله ميرسد. در مورد شاگردان امام صادق (عليهالسلام) بعداً اشاره خواهيم داشت. امام کاظم (عليهالسلام) نيز تا هنگامي که آزاد بود به اين حرکت علمي و نشر معارف ادامه داد و کتابهايي مانند: مسند، رسالة في الفعل خطاب به هشام بن حکم، رسالة في التوحيد، تدوين نمود، اما ديري نپاييد که خلافت بنيعباس پا گرفت و استحکام يافت و چون امام کاظم (عليهالسلام) را براي قدرت و حکومت خود مُضّر تشخيص دادند، به اذيت و آزار آن حضرت پرداختند و بالاخره او را زنداني نمودند. بار ديگر حرکت تدوين حديث در زمان امام رضا (عليهالسلام) رونقي به خود گرفت و آن حضرت توانست آثاري مانند مسند الامام الرضا (عليهالسلام)، الرسالة الذهبيّة، مجالس الرضا مع اهل الاديان، امالي الامام الرضا (عليهالسلام) به روايت فضل بن شاذان، امالي الامام الرضا (عليهالسلام) به روايت ابوالحسن علي بن علي خزاعي برادر دعبل خزاعي شاعر اهل بيت و الاهليلجه پديد آورد. اما دوران امام جواد (عليهالسلام) تا حضرت حجّت (عج) بار ديگر دوران رکود علوم شيعي و تدوين حديث شدت يافت چنانکه اين امامان دائم زيرنظر دستگاه خلافت بودند و آني راحت نبودند که بتوانند اصحاب و ياران و شيعيان خويش را ملاقات کنند و احاديث را براي آنان بيان نمايند و يا اينکه به نشر علوم بپردازند. گرچه در همين دورههاي تاريک نيز آثاري در تفسير، حديث، کلام و ديگر معارف اسلامي پديد آوردند اما بسيار اندک بود. در غيبت صغري امام مهدي (عج) تنها از طريق نواب اربعه بود که با شيعيان خويش ارتباط برقرار ميکرد و رسائل و توقيعات آن حضرت از ناحيهي آنان به شيعيان ميرسيد (المعجم المفهرس لالفاظ احاديث بحار، 1 / مقدمه، 39-46).
اصول اربعمأة: اصل در اصطلاح محدثين شيعه عبارت است از مجموعهي احاديث که مؤلف آنها را مستقيماً از معصوم يا از کسي که از معصوم استماع کرده شنيده است و در نوشتن آن از هيچ کتابي استفاده و مطلبي اخذ نشده است. در حاليکه کتاب عبارت است از مجموعهاي که هم از معصوم شنيده شده و هم از کتابهاي ديگري اخذ شده است. و با استدلالها و استنباطهاي شرعي و عقلي همراه است (مجمع الرجال، قهپايي، 9/1؛ الفوائد الرجاليه، وحيد بهبهاني، 34). در کتب رجالي تاريخ تأليف کتابهايي که با عنوان اصل معرفي شدهاند به درستي روشن و معين نشده است و حتي وفات مصنفان و مؤلفان آنها نيز مشخص نيست. گرچه اجمالاً ميدانيم که اين اصول پيش از اميرالمؤمنين (عليهالسلام) و پس از امام حسن عسکري (عليهالسلام) نوشته نشدهاند. از اين جهت برخي، زمان پيدايش اين اصول را از زمان حضرت علي (عليهالسلام) تا امام عسکري دانستهاند (الذريعة، 130/2). ابن شهر آشوب نوشته است که از عهد اميرالمؤمنين تا ابومحمد عسکري (عليهالسلام) اماميه 400 اصل نوشتهاند (معالم العلماء، 13). برخي از علماء شيعه معتقدند که اين اصول در زمان امام محمدباقر (عليهالسلام) و امام صادق (عليهالسلام) و امام کاظم (عليهالسلام) نوشته شدهاند (الذريعة، 131/2). شهيد اول و محقق حلّي و برخي از بزرگان شيعه اعتقاد دارند که اين 400 اصل را چهارصد نفر از شاگردان امام صادق (عليهالسلام) از جوابهاي آن حضرت به مسائلشان تصنيف کردهاند (الذکري، 6؛ المعتبر، 5). بنابراين روشن است که اين چهارصد اصل را اصحاب و ياران و شاگردان ائمه (عليهمالسلام) نوشتهاند و همينها پايه و اساس کتب حديثي، فقهي، تفسيري و کلامي شيعه را تشکيل ميدهند. چون اين نوشتهها را اصل ناميده و تعدادشان 400 اصل بوده به اصول اربعمائه معروف شدهاند در الفهرست شيخ طوسي، رجال نجاشي، معالم العلماء، الذريعة آقابزرگ تهراني و معجم المفهرس لالفاظ احاديث البحار جلد اول مقدمه، 52-61 فهرستوارهاي از اين اصول ارائه شده است. هم چنين در کشف الاستار صفايي خوانساري، (104/1-153) فهرستي از برخي از 400 اصل ارائه شده است (دايرةالمعارف تشيع، اصول اربعمائه، 242/2-243). اصول اربعمائه نزد علماء و فقها و محدثان شيعه از چنان اعتباري برخودار بودهاند که وجود حديثي در هر يک از اين اصلها نشانهي اعتبار و صحت آن حديث محسوب ميشده است. البته اين موضوع به آن مفهوم نيست که اگر حديثي در اين اصول نيامده باشد صحيح و معتبر نيست زيرا بسياري از احاديث در ديگر کتب حديثي آمدهاند که اصحاب ائمه (عليهمالسلام) تأليف کردهاند و شمار اينگونه کتب به 6600 کتاب و رساله بالغ ميگردد (اعيان الشيعه، 140/1). ج) مرحلهي سوم: تدوين حديث در تشيع از شروع غيبت کبري آغاز ميگردد، و شيعيان چون از نعمت وجود ظاهري امام عصر خويش محروم ميگردند، اقدام به جمعآوري مجموعههاي احاديث و سخنان امامان خود مينمايند و کتابها و آثار امامان و شاگردان و اصحاب آنها را از گوشه و کنار گردآوري و فراهم مينمايند و براساس آنها به تأليف و تصنيف کتب تازه ميپردازند و علوم و معارف اسلامي و شيعي را به صورتي منظم و اساسي تدوين ميکنند. مهمترين اين آثار و کتب چهار کتاب بودند که به عنوان کتب اربعهي شيعه ناميده و معرفي شدهاند که به ترتيب عبارتند از: 1- الکافي، تأليف ابوجعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق کليني رازي، ملقب به ثقةالاسلام. کليني در اواخر حيات امام حسن عسکري (عليهالسلام) و در فترت غيبت صغريزاده شد و در 329 ق در بغداد درگذشت. او داراي چندين اثر است که مهمترين آنها کتاب الکافي است. اين کتاب نه تنها در مذهب تشيع بينظير است بلکه در عالم اسلام نيز معادل و مشابهي ندارد. و داراي محاسن بسياري است و به عقيدهي بسياري اين کتاب اولين موسوعهي حديثي است که جامع اصول و فروع است و براساس مذهب اهل بيت (عليهمالسلام) تنظيم و ترتيب يافته است. در اين کتاب 5072 روايت صحيح، 144 روايت حسن، 1118 روايت موثق و 302 روايت قوي و 9485 روايت ضعيف وجود دارد که به اين ترتيب شمار مجموع روايات آن 16121 عدد است و با رقمي که اکثريت ذکر کردهاند (16199 حديث) تفاوت دارد. اين کتاب را فقهاء شيعه مهمترين و مضبوطترين و جامعترين کتاب از کتب اربعه دانستهاند. 2- من لايحضره الفقيه، تأليف ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين بن موسي بن بابويه قمي معروف به شيخ صدوق و يا صدوق. وي در حدود 306 ق در قم با دعاء امام دوازدهم (عج) شيعه تولد يافت و در 381 ق درگذشت. کتاب من لايحضره الفقيه دومين کتاب از کتب اربعه است و از مهمترين آثار شيخ صدوق. برخي اين کتاب را موثق و متقنترين کتب اربعه دانستهاند و آن را حتي بر کافي کليني نيز ترجيح دادهاند، اما عقيدهي مشهور آن است که اين کتاب پس از الکافي مهمترين کتب اربعه است. در اين کتاب 3943 حديث مسند، و 2055 حديث مرسل است که مجموعاً 5998 حديث را شامل است و داراي 666 باب است. در ميان علماء گذشته شهرت داشته که صدوق کتابي ديگر به نام مدينة العلم، داشته است که از کتاب من لايحضره الفقيه، بزرگتر بوده است و از اين رو علماء متقدم، کتب اربعه و مدينة العلم را به عنوان اصول خمسه ميناميدهاند (معالم العلماء، 112؛ الذريعة، 252/20). اما اين کتاب در قرون بعد از ميان رفته و علامهي مجلسي که مصادر الانوار را فراهم ميکرده با تمام کوششي که به کار برده کتاب مدينة العلم، را نيافته است. 3- تهذيب الاحکام، تأليف ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن حسن طوسي (385-460 ق) ملقب به شيخ الطائفه و شيخ. کتاب تهذيب سومين کتاب از کتب اربعه و يکي از تأليفات مهم و ارزشمند شيخ طوسي است. تهذيب جميع ابواب فقه را دربردارد و مشتمل بر 23 کتاب است که از طهارت آغاز و به ديات ختم ميگردد و در آن 393 باب و در چاپ جديد داراي 13988 حديث است. 4- الاستبصار، دومين کتاب شيخ طوسي و چهارمين کتاب از کتب اربعه است، و شامل همان اجزاء تهذيب به صورتي کاملتر است در اين کتاب 915 باب و 5511 حديث وجود دارد. کتب اربعه نه تنها از امهات متون روايي و مصادر حديثي شيعه هستند، بلکه از امهات کتب در جميع علوم به شمار ميروند، چنانکه اگر دربارهي مصادر اصلي هر علمي جستجو کنيم به نام کتب اربعه نيز بر ميخوريم. نظم و ترتيب ممتاز کتب اربعه و شمول عام آنها در جميع ابواب فقه و منزلت رفيع علمي و شخصيت والاي مصنّفان اين کتب از جمله دلايلي است که عالمان، فقيهان، محققان را به مراجعه و اعتماد بر اين کتب سوق داده است. گرچه کتب اربعه از نظر اشتمال به احاديث کمتر از اصول اربعمائه احاديث را دربردارنده، اما به نظر اکثريت علماء اين چهار کتاب مهمترين روايات و احاديثي که در اصول اربعمائه آمده است را در بردارنده (وصول الاخيار الي اصول الاخبار، 85). کتب اربعه در طول بيش از هزار سال از اهم مصادر استنباط فقه امام صادق (عليهالسلام) بوده و هستند. امتيازات، محاسن و اسلوب کار مؤلفان اين کتب در جاي خود مشروحاً ذکر شده است. گفتني است که گاهي کتب اربعه را به عنوان کتب محمدون ثلاثه نيز مينامند زيرا مؤلفان اين کتب محمد نام داشتهاند (المعجم المفهرس لالفاظ احاديث البحار 1 / مقدمه، 72-73). د) پس از وفات شيخ طوسي در 460 ق تا امروز ديگر کتابي به جامعيت، اتقان، ترتيب، تنظيم؛ توثيق و صحت کتب اربعه نوشته نشده است. مدت چندين قرن يک حالت رکود و سکون و فترتي در تدوين حديث پيش آمد. دلايل و اسباب اين رکود و توقف چند قرنه بسيار است که اختصاراً به چند عامل و دليل مهم آن اشاره ميگردد: 1- به نظر بسياري از محدثان و علما، کتب اربعه در حقيقت قدم نهايي را در تدوين احاديث برداشتهاند و از آن پس نيازي به مجموعههاي جديدي که تکرار همان احاديث کتب اربعه است عبث و بيهوده است. 2- ظهور شيخ طوسي در عرصهي جهان تشيع که سالها يکهتاز ميدان علم و فقاهت بود و تبحر وي در علوم و فنون مختلف بويژه در حديث و فقه، تأليف آثار، کتابها و رسالههاي گوناگون در مباحث و فقه، تأليف آثار، کتابها و رسالههاي گوناگون در مباحث و زمينههاي مختلف علوم، انتخاب دو کتاب وي به عنوان دورکن اساسي از کتب اربعه، چنان شخصيتي از شيخ به وجود آورد که او را مقبوليتي عام و مطلق در جهان تشيع و نزد علماء و فقها و محدثان شيعي بخشيد، و او را شيخ الطائفه لقب دادند. نظرات شيخ در تمامي رشتههاي علوم اسلامي و فنون مختلف به منزلهي نظرات قطعي پذيرفته شد و ديگر عالمان شيعه را ياراي مقابله و معارضه با افکار و عقايد و نظرات و آراء شيخ نماند. از اين رو نظرات شيخ قرنها مورد قبول عموم بود، و اگر نظريهاي و کتابي و مجموعهاي هم تأليف ميگرديد بيشتر تقليد از شيخ طوسي بود. هرگونه نوآوري و اظهار عقيدهاي برخلاف نظرات شيخ طوسي، از طرف پيروان شيخ و عالمان شيعي به شدت مردود ميگرديد. شايد به همين دليل است که ابن ادريس حلي در مقدمهي کتاب سرائر، به شدت با اين وضعيت مبارزه ميکند و بسيار تأسف ميخورد که کار علما جز تقليد چيزي ديگري نيست، و خود او به عنوان اولين کسي که ميخواهد با تقليد مطلق از افکار شيخ مبارزه کند قدم به ميدان ميگذارد و در بسياري از مسائل نظرات شيخ را مورد جرح و تعديل قرار ميدهد و در حقيقت ابن ادريس راه تحقيق علمي و اظهارنظر و نوآوري را به آيندگان باز ميکند. اما در اين حال تا قرنها پس از وي نيز اين وضع ادامه مييابد و کسي به فکر تحقيق جديد در افکار و نظرات گذشتگان بپا نميخيزد. 3- افول اقتدار آل بويه در دستگاه خلافت عباسيان، که از حمايت کنندگان شيعه و علماي شيعي در جهان اسلام بودند، و روي کار آمدن وزراء و امراء اهل سنت از نفوذ علماي شيعه کاست و آنها را به شدت منزوي ساخت و تمامي مناصب و مقامات دربار عباسيان اعم از سياسي، اجتماعي و ديني به دست اهل سنت افتاد و شيعيان و علماي شيعه مورد تعقيب قرار گرفتند، و اين عاملي بسيار مهم در رکود علمي و فکري شيعه پديد آورد و مانع از ادامهي تدوين علوم بويژه علم حديث گرديد.
ظهور مقتدرانهي دولت صفويه در جهان اسلام و تمرکز آنان در سرزمين ايران و ترويج از مذهب تشيع، ايران را به عنوان پايگاه تشيع درآورد و عالمان، فقها و دانشمندان شيعي از اطراف و اکناف جهان اسلام به اين مرکزيت شيعي کوچ کردند و در نتيجه زمينهي بسيار مناسبي براي رشد و شکوفايي علم و فرهنگ شيعي پديد آمد و عالمان و فقيهان و محدثان صاحب نامي ظهور کردند و اين امر مقدمهاي براي تأليف و تصنيف مجموعههايي بزرگ در رشتههاي مختلف علوم بويژه حديث گرديد. اين مجموعهها را ميتوان به دو قسمت تقسيم کرد: يک) از ابتداي قرن دهم هجري يک حرکت علمي در جهت شرح، حاشيه و تعليقه بر کتب اربعه پديد آمد و عالمان بسياري بر کتب اربعه شرح و تفسير نوشتند به طوري که مجموعههاي بسياري فراهم گرديد و آقابزرگ تهراني در حرف ت، ح، و ش، تعليقهها و حواشي و شروحي که بر اين کتب نوشته شده مشروحاً ذکر کرده است. دو) حرکت ديگري در گردآوري جميع احاديث شيعه آغاز گرديد و مجموعههاي بزرگي مشتمل بر احاديث کتب اربعه و ديگر متون حديثي شيعه تأليف و تدوين شد که مهمترين آنها به اين شرح است: 1- الوافي، تأليف محمد بن مرتضي ابن محمود ملقب به فيض کاشاني (1007-1091). اين کتاب يکي از سه کتاب مهمي است که پس از کتب اربعه نوشته شده. فيض براي تدوين مجموعهي خود تمامي روايات کتب اربعه را يک جا گردآورد و از روايات ديگر متون حديثي براي شرح و تعليق کتب اربعه استفاده کرد. الوافي شامل 273 باب و حدود 50 هزار حديث است، اين کتاب جامع اصول و فروع و سنن و احکام است و مشتمل بر 3 مقدمه و 14 جزء و يک خاتمه است. که در 1068 ق پايان يافته است. 2- تفصيل وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، تأليف محمد بن الحسن معروف به شيخ حرّ عاملي (1033-1104 ق) اين کتاب نيز حاوي جميع احاديث کتب اربعه و جامع روايات و احاديث بيش از هفتاد کتاب از کتب اماميه است، ترتيب احاديث احکام در اين کتاب براساس متون فقهي است که از طهارت آغاز و به ديات ختم ميگردد، اين کتاب در 1088 ق به اتمام رسيده است. 3- بحارالانوار، تأليف محمدباقر مجلسي معروف به علامهي مجلسي (1037-1110 ق) در اين کتاب که بزرگترين جوامع حديثي است کوشش شده تمامي احاديث و رواياتي که در غير کتب اربعه آمده جمعآوري گردد. با توجه به وسعت و دامنهي شمول اين مجموعهي حديثي و فوائد و توضيحات بسياري که علامهي مجلسي خود براي رفع معضلات و مشکلات احاديث بر آن افزوده عظمت و گسترهي کار علامهي مجلسي مشخص ميگردد. منصف براي تأليف بحار بيش از 629 کتاب و مرجع را فراهم و از آنها استفاده کرده است. در اين منابع بسياري از کتب عامه نيز وجود دارند. مؤلف در اختيار نسخههاي مورد استفاده کمال دقت را به کار برده است و از بهترين نسخهها استفاده کرده است. احتياط و دقت در نقل آيات و روايات مرتبط به هر باب، تبويب تفصيلي، ذکر سند کامل روايات، تلفيق بين روايات متعارض و استقصاء اکثر روايات در هر موضوع و باب از امتيازات اين کتاب است. علامهي طباطبايي بحار را بهترين دايرةالمعارف شيعي دانسته است. توضيحات و بيانات علامه بيشتر در 15 جلد اول است و در 10 جلد ديگر چاپ قديم شرح، توضيح و بياني از خود علامه ديده نميشود. کتاب بحار به گفتهي برخي مشتمل بر / 832000 بيت است که هر بيت به نوشتهي صاحب الذريعة عبارت است از 50 حرف بنابراين کتاب شامل بيش از 41 ميليون حرف است. غير از اين سه کتاب که اتفاقاً مؤلفين آنها نيز مانند مؤلفان کتب اربعه محمد نام داشته و به محمدون ثلاثهي متأخر شهرت داشتهاند متون و مجاميع ديگري نيز در همين دو سه قرن اخير پديد آمدند که برخي از آنها عبارتند از: عوالم، مولي عبدالله بن نورالله بحراني شاگرد و معاصر علامهي مجلسي. اين کتاب نيز جامع علوم، معارف و احوال از آيات و اخبار و اقوال معصومين (عليهمالسلام) است که به گفتهي آقابزرگ تهراني کتابي جامعتر و بزرگتر از بحار بوده است (الذريعة، 356/15-357)؛ ديگري، الشفا في حديث آل المصطفي (صلي الله عليه و آله و سلم) از محمدرضا بن عبداللطيف تبريزي (م 1158 ق)؛ ديگري جامع الاحکام، از ابوجعفر عبدالله بن محمدرضا شُبّر حسيني نجفي کاظميني معروف به سيد عبدالله شُبَّر؛ ديگري مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل تأليف علامهي نوري، که به گفتهي بسياري جامعتر از کتاب وسائل الشيعة شيخ حر عاملي است. و از مهمترين کتب حديثي در قرن اخير است که در 1319 ق از تأليف آن فراغت يافته است و بالاخره جامع احاديث الشيعة في احکام الشريعة، تأليف حاج آقا حسين طباطبايي بروجردي معروف به آيتالله بروجردي (1292-1380 ق) که در تکميل نواقص کتاب وسائل الشيعة شيخ حر عاملي، طرحي جامع در اين کتاب ارائه داده است. مجلداتي از اين کتاب چاپ شده و بقيه نيز در دست تحقيق و انتشار است (وسائل الشيعة، ج 1 / مقدمه؛ تأسيس الشيعة، 289-291؛ مقدمهي بحارالانوار؛ الذريعة، 352/4-353 و مجلدات ديگر (المعجم المفهرس لالفاظ احاديث بحارالانوار 1 / مقدمه، 119).
منبع مقاله :
دائرةالمعارفتشيع، جلد 4، (1391)، تهران: مؤسسهي انتشارات حکمت، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}